در تعریف عام آن، حالتی است که شخص در آن با اهمیت فوق‎العاده و خارج از اندازه‌ای که به سلامت جانی و مالی خود می‌دهد، خود را شکنجه می‌دهد. این گونه از افراد مدام در این فکر هستند که عواملی انسانی، طبیعی یا ماورا طبیعی خودشان، دارایی و افراد خانواده‌شان را تهدید می‌کنند و همه، در فکر توطئه چینی بر ضد آنها هستند.

این بیماری یکی از گونه‌های روان‌گسیختگی است. روان گیسختگی پارانوئید یک بیماری جدی و مزمن است که فرد گرفتار تماس با واقعیت را از دست داده و شاید شخص را به سوی بسیاری از حالت‌های خطرناک، مانند کنش‌های خودکشی، هدایت می‌کند.

شیوع

میزان شیوع این اختلال در بیماران روانپزشكی دو تا ده درصد و در جمعیت عمومی 5/0 تا 5/2 درصد است. افراد مبتلا به این اختلال ندرتاْ خود به دنبال معالجه می‌روند. آن‌ها زمانی‌ كه توسط همسر یا كارفرما برای درمان معرفی می‌شوند، قادر به جمع وجور كردن خود هستند.

از آن‌جایی كه این اختلال در بستگان بیماران اسكیزوفرنیك بیشتر از گروه كنترل مشاهده می‌گردد، تصور می‌شود رابطه‌ای میان آن دو وجود داشته باشد. در واقع افراد مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید و اختلال اسكیزوفرنیك ساختار ژنتیكی مشابهی دارند. این اختلال در مردها بیشتر از زن‌ها دیده می‌شود و در میان گروه‌های اقلیت، مهاجران و ناشنوایان شایع‌تر از جمعیت كلی است.

علائم:

  • توهم‌های دیداری، مانند شنیدن صدا
  • کژانگاری، مانند گمان به این که همکار شما می‌خواهد شما را مسموم کند
  • بیزاری
  • خشم
  • گوشه گیری
  • خشونت
  • دشواری‌های گفتاری
  • رییس وار رفتار کردن
  • اندیشه و کنش خودکشی

در روان گیسختگی پارانوئید به نظر می‌رسد که شخص بیشتر گرفتار حالت‌های بد رفتاری یا اندیشه‌های بد مانند دشواری در اندیشیدن، تمرکز، یا توجه می‌باشد.

سبب شناسی:

در سبب شناسی این اختلال دو علت كلی مطرح است: علل فیزیولوژیكی و علل روانی.

در علل فیزیولوژیكی سه علت اساسی ژنتیك، هورمون‌ها و پیك‌های عصبی مطرح می‌شوند. مهم‌ترین پیك‌های عصبی، دوپامین و سروتونین هستند كه باعث كاهش نشخوارهای ذهنی می‌شوند و شاید این فرضیه مطرح باشد كه چون افراد پارانوئید نشخوارهای ذهنی زیادی دارند، پس شاید این دو پیك عصبی در اعصاب آن‌ها كمتر از حالت طبیعی باشد. در سبب شناسی روانی، دو دیدگاه‌ روانكاوی و تربیتی مطرح است. به اعتقاد فروید، پارانوئید نتیجه مكانیسم‌های روان انسان در برابر خواسته‌های هم‌ جنس‌خواهانه است. در واقع افراد هم جنس‌گرا برای مبارزه با این میل خود به هم‌جنس‌شان، موضع مخالف و مقابل احساس خود را نسبت به هم‌جنس انتخاب می‌كنند. یعنی جمله “من او را دوست دارم” تبدیل به جمله “من از او متنفرم”، می‌شود. سپس براساس مكانیزم دفاعی فرافكنی، به جمله “او از من متنفر است”، تبدیل می‌گردد و نهایتا به این جمله می‌رسد كه “او مرا آزار می‌دهد”، و این‌جاست كه تفكر پارانوئیدی شكل می‌گیرد. البته این نظریه امروزه رد شده است و پایه و اساس علمی ندارد. در نظریه تربیتی، علت به وجود آمدن این اختلال، تربیت بیش كنترل شده و تحقیركننده والدین و گاهی همراه با سو‌ء استفاده تنبیه می‌باشد. دو علت عمده تنبیه شدن زیاد این كودكان توسط والدین عبارتند از:

  1. به علت فاش كردن اسرار خانواده، والدین كودكان را تنبیه می‌كنند. این مساله باعث می‌شود كه كودكان پس از آن، از بازگو كردن مطالب خود اجتناب كنند و خود نیز به افرادی پرخاشگر و عصبی و بیش كنترل كننده تبدیل ‌شوند.
    2- دلیل دوم تنبیه شدن این كودكان از جانب والدین، وابستگی‌ آن‌ها به والدین است. در واقع والدین این كودكان می‌خواهند كه استقلال را در فرزندانشان ایجاد كنند و مانع وابستگی كودك به خود شوند. لیكن روش نامناسب تنبیه و طرد كردن را انتخاب می‌كنند كه باعث می‌شود كودكان آن‌ها افرادی سرد و دوری‌ گزین شوند.
  2. این والدین، كودكان خود را “بزرگسالان كوچك” می‌دانند كه باید همه چیز را بدانند و رعایت كنند. این كودكان ممكن است برای اعتماد كردن و كمك گرفتن ازدیگران و حتی گریه كردن، از جانب والدین خود تنبیه شوند. بسیاری از مواقع برای كارهای نكرده عذرخواهی می‌كنند و به قول معروف تمام كاسه كوزه‌ها بر سر آن‌ها می‌شكند. این كودكان «بیش تعمیم دهی» را، كه یك خطای ذهنی است، از والدین و خانواده خود می‌آموزند. یعنی مثلا اگر روزی شخصی به آن‌ها خیانت و بی‌احترامی و … كرده است، اعتماد خود را نسبت به افراد دیگر نیز از دست می‌دهند و شروع به تعمیم دادن می‌كنند.
    یكی دیگر از نظریه‌ها در مورد این افراد این است كه «اعتماد بنیادین»، كه باید در سال اول زندگی در انسان‌ها شكل بگیرد، در این افراد شكل نگرفته و تبدیل به بی‌اعتمادی شده است. علت اصلی این مساله ناتوانی مادر در مراقبت صحیح و همراه با محبت‌ در دوران نوزادی و طفولیت است. در واقع زمانی كه مادر نسبت به نیازهای كودك خود به اندازه كافی حساس و همیشه در دسترس نباشد، بذر بی‌اعتمادی در خاك حاصلخیز روان كودك كاشته می‌شود و زمینه را برای اختلال شخصیت پارانوئید فراهم می‌كند.
  3. از طرفی این كودكان برای داشتن استقلال، تقویت و تشویق می‌شوند و این مساله باعث باقی ماندن این خصوصیات در آن‌ها می‌شود و شاید یك دلیل این‌كه آن‌ها در بزرگسالی افرادی با صلاحیت و شایسته می‌شوند، همین عامل باشد. این افراد در برابر الكل و موادی كه مانند كوكائین و آمفتامین، به آن‌ها احساس كنترل و قدرت می‌دهد، آسیب پذیرند.


درمان:

درمان پارانویا بیش از هرچیز با رفتار درمانی (behavior therapy) انجام می‌شود که هدف آن کاستن از حساسیتهای فرد مبتلا، نسبت به انتقادها و همچنین تقویت تواناییهای اجتماعی او است. سر و کار داشتن با افراد پارانیید بسیار مشکل است زیرا بسیار زودرنج هستند و رفتارشان معمولاً خصمانه‌است و از نظر احساسی بسیار بسته و نسبت به هر فعالیتی بی میل هستند.

به همین دلیل، درمان این مشکل، از پیشرفت کندی برخوردار است. برای درمان این افراد باید کوشش شود که در ابتدا چرخه شک و تردید او شکسته شود و او با تمرینهای آرامش بخش و روشهای کنترل اضطراب، از حالت انزوا خارج شود و کمکم با کمک پزشک و اطرافیان خود، تغییراتی اساسی در رفتارهای خود به وجود آورد.

سایر اطلاعات:

مطالعات كافی و سیستماتیك درازمدتی در مورد “اختلال شخصیت پارانوئید” به عمل نیامده است. در برخی از بیماران، “اختلال شخصیت پارانوئید” در تمام طول عمر وجود دارد. در مواردی نیز پیشرو اسكیزوفرنی است و در بعضی دیگر با پیشرفت سن یا كاهش استرس، صفات پارانوئید تبدیل به واكنش معكوس شده و توجه متناسب به اصول اخلاقی و اهمیت و رفاه دیگران جایگزین آن می‌گردد. به طور كلی این بیماران در زمینه كار و زندگی با دیگران مشكلات همیشگی دارند و مسائل شغلی و زناشوئی فراوان پیش می‌آید و دركل پیش آگهی مساعدی ندارند.

راهكارهای عملی برای این اختلال:

  1. برگزاری دوره‌های آموزش فرزند پروری برای پیشگیری از اعمال روش‌های رفتاری و فرزند پروری كه منجر به اختلال شخصیت پارانوئید می‌گردد، مانند تنبیه و كنترل بیش از حد فرزندان و عدم حساسیت كافی مادر به نیازهای فرزند در دوران اولیه زندگی كودك.
  2. تاسیس مراكز مشاوره و خدمات روانشناختی در جهت تشخیص و ارزیابی روانشناختی و درمان كارمندان ادارات و موسسات مبتلا یا در معرض خطر ابتلا به اختلالات شخصیت و سایر اختلالات روانی.
  3. برگزاری دوره‌های آموزش مهارت‌های زندگی و جلسات گروه درمانی به منظور تعدیل افكار مبتنی بر بی اعتمادی و بدگمانی نسبت به انگیزه‌های دیگران و كسب مهارت‌های اجتماعی بیشتر.
  4. بدین منظور لزوم غربال كردن كاركنان ادارات و موسسات از نظر مشكلات روانشناختی به وسیله روش‌های سنجش و ارزیابی اختلالات شخصیت وجود دارد.
  5. شناسایی دانش آموزانی كه یكی از اعضای نزدیك خانواده آن‌ها مبتلا به اختلال شخصیت پارانوئید می‌باشد و ارائه راهكار به این دانش آموزان و خانواده‌ آن‌ها در جهت تشخیص و اقدام برای درمان فرد مبتلا به اختلال شخصیت.
    از آن‌جائی كه یكی از گروه‌های در معرض خطر برای “اختلال شخصیت پارانوئید”، افراد ناشنوا یا كم شنوا هستند، بنابراین تمهیداتی جهت تعدیل افكار پارانوئیدی در صورت وجود برای این گروه از افراد مورد نیاز است. بنابراین لزوم همكاری مدارس و مراكز ناشنوایان و همچنین متخصصین شنوایی سنجی و گوش و حلق و بینی وجود دارد. به طوری كه می‌توان از این گروه متخصص در جهت شناسایی بیشتر افراد مبتلا استفاده كرد. در واقع ارجاع سنجش و ارزیابی ابتدایی انجام شده از جانب این متخصصین به مراكز روانشناسی و روانپزشكی مورد نیاز است.
  6. یكی دیگر از گروه‌های در معرض خطر برای اختلال شخصیت پارانوئید، بستگان بیماران اسكیزوفرنیك می‌باشد كه جا دارد تمركز اولیه جهت شناسایی، تشخیص و درمان این افراد صورت گیرد. به این منظور می‌توان از مراكز روانپزشكی و روانشناسی چه به صورت مطب خصوصی، چه درمانگاه یا بیمارستان و یاری افراد متخصص موجود در این مراكز جهت شناسایی بستگان پارانوئید بیماران مراجعه كننده به این مراكز استفاده كرد.
  7. از آن‌جائیكه افراد مبتلا به “اختلال شخصیت پارانوئید” افرادی جدی و كارآمد در موقعیت‌های شغلی و اجتماعی‌اند و برای قدرت و مقام اهمیت خاصی قائلند و نسبت به افراد ضعیف، ملایم طبع و علیل و ناقص ابراز ناخرسندی و نفرت می‌كنند و در دیگران ایجاد ترس و تعارض می‌نمایند، در نتیجه مدیران بالادست این افراد برای ارتقاء مقام آن‌ها باید رعایت دقت را نمایند، چرا كه ارتقاء مقام و مسئولیت این‌گونه افراد، ممكن است در درازمدت منجر به خسارات نیروی انسانی بیشتری گردد. به این منظور آگاه سازی مدیران ادارات و موسسات از این نوع اختلال شخصیت، امری الزامی است.


 

دیدگاهتان را بنویسید