خانواده درماني تجربه نگر
اين شاخه در دهه 1960 از دل نهضت مبتني بر اصالت انسان و اصالت وجود برخاسته بود. در اين رويكرد بر تجربه فوري و كنوني در مقابل اطلاعات تاريخچهاي تاكيد ميشود. و بر مفاهيمي همچون رويارويي، فرايند، رشد، خودجوشي و عمل تاكيد ميشود. از نظريه و عوامل ذهني اجتناب ميشود. كيفيت تجربيات مستمر در خانواده، ملاك اندازهگيري سلامت رواني و تصميمگيري راجع به مداخلات درماني است.
امروزه خانواده درماني تجربياتي بر عاطفه، يعني هيجانها تاكيد ميكند. درمانگراني كه از اين رويكرد استفاده ميكنند، بر اين نكته واقفند كه آگاهي و ابراز احساسات بايد ابزاري براي كامرواسازي شخصي و خانوادگي باشد. متخصصاني كه با اين ديدگاه عمل ميكنند، در نظر دارند كه ابراز عاطفه بايد واسطه جهان شمولي باشد كه همه بتوانند آن را در ميان بگذارند. خانواده سالم خانوادهاي است كه آزادانه زندگي مشترك اعضايش را به شيوه زنده تجربه (احساس و ادراك) ميكند. چنين خانوادهاي از دامنه وسيع هيجانها و روياروييهاي شخصي حمايت ميكند. برعكس خانواده مختل از قبول خطرات عاطفي ميپرهيزد و تعاملاتش خشك و نامنعطف است.
نظريهپردازان عمده در اين مكتب ويرجينيا ستير ، كارل ويتاكر ، دوهل، كمپلر، نيپير، كيث، گرينبرگ، جانسون و پاپ بودند.
مفروضههاي زيربنايي در اغلب كار اين نظريهپردازان شامل مشكلات خانواده از سركوب احساسات، خشكي و انعطافناپذيري، نفي، تكانهها، فقدان آگاهي، مرگ عاطفي و استفاده بيش از حد از مكانيزمهاي دفاعي ريشه ميگيرد.
در اين رويكرد اهداف اصلي درمان شامل موارد زير بود:
• تاكيد بر رشد و نمو، تغيير، خلاقيت، انعطافپذيري، خودجوشي و شوخي است.
• آشكار كردن آنچه ناآشكار است.
• افزايش نزديكي عاطفي همسران و انعطافناپذيري بيهوده.
• باز كردن دفاعها، افزايش عزت نفس و بهبود پتانسيل براي تجربه كردن.
فنون درماني كه اغلب توسط اين نظريهپردازان مورد استفاده قرارمي گرفت شامل: مجسمهسازي، صحنهآرايي خانواده، شوخي، مصاحبه با عروسكهاي خانواده، هنردرماني خانواده، بازي نقش، بازسازي خانواده، بيتوجهي به نظريه و تاكيد بر خودجوشي، در ميان گذاشتن احساسات و ايجاد يك فضاي شديد عاطفي، وادار كردن درمانگر به پيروزي در نبرد براي ساختار و خانواده به پيروزي در نبرد براي ابتكار عمل، ارائه پيشنهادها و دادن دستورالعملها.
تجربياتي گراها اعضاي خانواده را به تغيير دادن نقشها ترغيب ميكنند و درك آنها را نسبت به خود و ديگران افزايش ميدهند. خانواده درماني تجربهنگر انسان گرايانه است. اين رويكرد با تمامي اعضاي خانواده به عنوان كساني كه داراي موضع برابر هستند، رفتار ميكند. اين رويكرد آگاهي از احساسات را در درون و در ميان اعضاي خانواده افزايش ميدهد. از طريق تمرينهاي با ساختار، دفاعهاي درون و بيرون خانواده را در هم ميشكند و بر رشد نمو تاكيد و آن را تشويق ميكند(بارکر، ترجمه زهره و محسن دهقان، 1375، گلدنبرگ و گلنبرگ، ترجمه براواتی و همکاران، 1388، گلادینگ، ترجمه بهرامی و همکاران، 1386، مینوچین و فیشمن، ترجمه بهاری و سیا، 1384) ..