رواندرماني بين فردي
درمان بين فردي (ITP) درماني كوتاهمدت براي اختلال افسردگي اساسي است كه در دهه 1970 با كارهاي جرالد كلرمن و ميرنا ويسمن معرفي شد. ITP در ابتدا در تلاش براي ارائه روشي درماني براي افسردگي تدوين شد. در واقع رواندرماني بينفردي براي درمان افسردگي غيردوقطبي و افسردگي اساسي غيرسايكوتيك طراحي گرديد.در رواندرماني بين فردي فرض بر اين است كه پيدايش و تداوم برخي اختلالات رواني در بافت اجتماعي و بين فردي صورت ميگيرد و موثربودن درمان و نتايج نهايي آن، تحت تاثير روابط بين فردي مراجع با افراد مهم زندگيش قرار دارد. هدف كلي رواندرماني بين فردي كاهش يا حذف علايم اختلال، از طريق بهبود كيفيت روابط بين فردي و كاركردهاي اجتماعي وي در تقابل با نهادهاي اجتماعي است(مارک ویتز ، 2003، میلر و همکاران، 2003، سادوک ، سادوک و رویز، 2009).
رواندرماني بينفردي معمولا به مدت 20 جلسه طول مي كشد. اين رويكرد درماني از سه مرحله مجزا تشكيل شده است: مرحله ابتدايي شامل شناسايي بخشي از مشكل است كه هدف درمان قرار ميگيرد؛ مرحله مياني كه در اين مرحله بر روي هدف كار ميشود؛ و مرحله پاياني يا ختم درمان(مارک ویتز، 2003، میلر و همکاران، 2003، سادوک ، سادوک و رویز، 2009).
جلسات آغازين(1 تا 5 ) معمولاً مرحله ابتدايي ITP را تشكيل ميدهند. پس از ارزيابي علايم روانپزشكي و انجام مصاحبه و اخذ تاريخچه، بايد يك تشخيص براي مراجع ارائه شود. سپس مراجع و درمانگر در مورد تشخيص و انتظارات درماني با همديگر گفتگو ميكنند. تعيين نقش مراجع در اين مرحله از اهيمت بالايي برخوردار است زيرا باعث ميشود وي مسئوليت بهبودي خود را به عهده بگيرد. درمانگر علايم اختلالات مراجع را به يكي از چهار حوزه مشكل بين فردي (سوگ، كمبودهاي بين فردي، اختلاف بين فردي بر سر نقش افراد، يا گذار نقش) مرتبط ميسازد. قبل از اينكه جريان درمان وارد مرحله مياني شود مراجع و درمانگر بايد در مورد هدف درماني با يكديگر توافق كردهباشند. در مرحله مياني كه معمولاً جلسات 8 تا 10 درمان را شامل ميشود، فرآيند اصلي شامل تحكيم و تثبيت ارتباط ايجاد شده است. ارتباطي كه بين تغييرات انجام گرفته در زندگي بين فردي مراجع با تغييرات صورت گرفته در خود فرد(يعني كاهش علايم اختلالات رواني)ايجاد شده است(مارک ویتز، 2003، میلر و همکاران، 2003، سادوک ، سادوک و رویز، 2009)..
در مراحل پاياني (معمولاً جلسات 16 تا 20) درمانگر با صراحت موضوع خاتمه درمان را با مراجع در ميان ميگذارد و او را كمك ميكند كه پايان درمان را به عنوان دوره احتمال سوگ بشناسد. در طول اين مرحله مراجع تشويق ميشود تغييرات پيشآمده در علايم رفتاري خود، بويژه تغييرات مرتبط با بهبود در حوزه يا حوزههاي مشكل شناسايي شده را توصيف كند. مراجعان تشويق ميشوند تا نشانههاي احتمالي برگشت علائم مرضي خود را شناسايي كنند(مارک ویتز، 2003، میلر و همکاران، 2003، سادوک ، سادوک و رویز، 2009).