غرقهسازي
غرقهسازي به مجموعه روشهايي گفته ميشود كه هدف تمامي آنها ايجاد خاموشي رفتار به شكلي اجباري است. تمام اين روشها داراي يك وجه اشتراك بوده و آن اين است كه شخص را براي مدتي نسبتا طولاني در معرض محرك ترسآور يا اضطرابزا كه همان محرك شرطي است، با شدت تمام قرار ميدهند، اما اين محرك در غياب محرك غيرشرطي ظاهر ميگردد. همچنين در اين روشها، شرايط به گونهاي تعبيه شده است كه شخص نتواند از موقعيت محرك اجتناب كند. به اين معنا كه شرايط را به شكلي ايجاد ميكنند كه شخص حتما با محرك روبهرو ميگردد. غرقهسازي در واقع به دليل مشكلات و نواقصي كه روش خاموشی رفتار، بهويژه در درمان هراسها داشت، ايجاد شد. زيرا در اين روش براي درمان هراسها، افراد از تجارب ترسناك اجتناب ميكنند و از آنجا كه خاموشي، يك فرآيند فعال است و فرد بايد به صورت داوطلبانه با محرك اضطرابآور روبهرو گردد تا ترس از بين رود، اجتناب فرد از روبهرو شدن با آنها، از خاموشي رفتار جلوگيري ميكرد. حال آنكه در روش غرقهسازي اين مواجه صورت ميگردد. روشهاي غرقهسازي يا به شكل واقعي انجام ميگردند و يا به شكل تجسمي يا خيالي. غرقهسازي واقعي عبارت است از مواجهه طولاني با محركهاي اضطرابآور واقعي، مواجه ماندن با محركهاي ترسناك براي مدتي طولاني بدون انجام دادن رفتارهاي اضطرابآور، باعث ميشود كه اضطراب به خودي خود كاهش يابد. در غرقهسازي به مراجعين اجازه نشان دادن پاسخها و واكنشهاي ناسازگارانه معمول به موقعيتهاي اضطرابزا داده نميشود. روش غرقهسازي واقعي هم براي درمان هراسها و هم براي درمان اختلالات وسواسي به كار ميرود. اين روش در واقع تركيبي از خاموشي پاسخگر و خاموشي كنشگر است. اصولا يادگيري پاسخهاي اجتنابي، آميزهاي از شرطيسازي كلاسيك و شرطيسازي كنشگر است(سیف، 1376).
غرقهسازي تجسمي يا خيالي بر اصول مشابهي استوار است، با اين تفاوت كه به جاي مواجهه با واقعيات زندگي روزمره، فرد با محركهايي در ذهن و خيال خود مواجه ميگردد. علت شكلگيري اين روش، مشكلاتي بود كه با غرقهسازي واقعي همراه بود. چرا كه در برخي موارد روبهرويي مراجع با محرك ترسآور، به جاي كاهش ترس و اضطراب، موجب افزايش ترس ميگشت. امتياز اصلي غرقهسازي تجسمي اين است كه محدوديتي به روي موقعيتهاي اضطرابآور، وجود ندارد. در اين روش از مراجع خواسته ميشود تا به جاي روبهرو شدن با محرك اضطراب اوربه طور واقعي، آن را در پيش خود و به طور خيالي تجسم كند. بهويژه در مواجهه با موقعيتهاي نظير سيل، زلزله، سقوط هواپيما و … كه امكان آن وجود نداشته و يا غيراخلاقي هم هست. افرادي كه اينچنين مسائلي را تجربه ميكنند، اغلب نشانههاي شديدي از گناه، اضطراب، ترس و افسردگي را دارند.
عامل مهمي كه در كاربرد اين روش بايد مورد توجه قرار گيرد، طول مدت تجسم محرك اضطرابزا است. چنانچه اين مدت خيلي كوتاه باشد، اضطراب به جاي كاهش يافتن، افزايش مييابد(سیف، 1376).